Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-03@15:11:43 GMT

یک مصاحبه خاص از شهید چمران

تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۵۷۴۲۱

یک مصاحبه خاص از شهید چمران

به دوراهی عباسیه که رسیدیم چمران گفت که بایستیم. با اوراق شناسایی از ماشین پیاده شد. حتی شناسنامه لبنانی هم داشت. یک کارت خبرنگاری همراه داشت. به او گفتم: چکار می‌کنی؟ گفت من هم به عنوان خبرنگار با آنها می‌روم. چمران کارت خبرنگاری خارجی و شناسنامۀ لبنانی داشت و طبعاً همه‌شان جعلی بودند.

به گزارش ایران اکونومیست، حجت الاسلام مصطفی مصری از هم‌رزمان شهید چمران در لبنان خاطراتی را از زمان کشتار ۱۹۷۸ در جنوب لبنان و فعالیت‌های شهید چمران بیان کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  او روایت می‌کند: نیروهای اسرائیلی شهر صور را محاصره کرده بودند. از دریا تا نزدیکی قانا و مالکیه در شرق تا بازوریه. بازوریه کمتر از سه کیلومتر با مدرسه فنی و حرفه‌ای فاصله دارد. تانک‌های اسرائیلی از جهت دیگر عباسیه بسیار بسیار نزدیک شده بودند. عباسیه از خط ساحلی که جاده صور را قطع می کرد حدود دو کیلومتر فاصله داشت.

هنگامی که نیروهای اسرائیلی مسجد را بمباران کردند، کشتاری فجیع به راه انداختند. مردم در مسجد پناه گرفته بودند که مسجد بمباران شد. می‌گفتند همان روز بعضی از مسلحین از مناره‌ها تیراندازی می‌کردند. خلاصه اینکه مسجد بمباران شد و مردم به خاک و خون کشیده شدند. شاید این کشتار بزرگ‌ترین حادثه سال ۱۹۷۸ بود. حدود ۲۰۰ نفر شهید شدند که زن و کودک در میان آنان بود. بعد از این، اسرائیلی‌ها به عباسیه رسیدند.

دکتر چمران می‌خواست بداند که آیا به راه ساحلی رسیده‌اند یا نه؟ یعنی راه برای عبور و مرور مردم و خروج آنها باز است یا نه؟ در همان روز بعضی از جوانان به مراکز و دفاتر احزاب از جمله حزب توده در صور رفتند و از آنجا اسلحه به مدرسه فنی و حرفه‌ای آوردند. در واقع، همه احزاب فرار کرده بودند و هیچ کس در صور نمانده بود. آن روز جمعی از روزنامه‌نگاران فرانسوی که لوسین جورج هم با آنها بود، به مدرسه آمدند. خیلی خوشحال شدیم. هیچ کس رفت و آمدی نمی‌کرد. چند نفر بیشتر نبودیم که این خبرنگاران آمدند.

صور شهر ارواح شده بود. جوانان آنچه را اتفاق می‌افتاد به ما خبر می‌دادند. وقتی لوسین جورج و خبرنگاران آمدند با دکتر چمران صحبت کردند. قرار شد که روی پارچه بنویسیم Press و به ماشین نصب کنیم. به طوری که، از راه دور معلوم باشد. لوسین جورج گفت که مصطفی هم با من می‌آید. شهید حسین عواد هم برای رانندگی همراه آنان شد. ما و ماشین خبرنگاران رفتیم تا به دو راهی عباسیه رسیدیم. دو راهی عباسیه اندکی بعد از البرغلیه است. الان همین نقطه در ورودیه صور و نزدیک شبریحا ایست و بازرسی ارتش است. خلاصه به دوراهی عباسیه که رسیدیم چمران گفت که بایستیم. با اوراق شناسایی از ماشین پیاده شد. حتی شناسنامه لبنانی هم داشت. یک کارت خبرنگاری همراه داشت. به او گفتم: چکار می‌کنی؟ گفت من هم به عنوان خبرنگار با آنها می‌روم. چمران کارت خبرنگاری خارجی و شناسنامۀ لبنانی داشت و طبعاً همه‌شان جعلی بودند.

به ما گفت: اینجا منتظر بمانید تا برگردیم. گفتم: دکتر کجا می‌روید؟ گفت: نگران نباش من به عنوان خبرنگار با آنها می‌روم. گفتم: خطرناک است. گفت: «توکل علی الله.» نترس. می‌خواهم بدانم قصد دارند به جاده اصلی برسند و به طور کلی جاده صور را ببندند و وارد شهر شوند یا خیر. این روزنامه نگاران نمی‌توانند آنچه را می‌خواهیم متوجه شوند.

رفت و ما ماندیم. من با یکی از جوانان بودم که شهید شد. این لحظات از سخت‌ترین اوقات زندگی‌ام بود. چه اتفاقی ممکن بود بیفتد. اگر چیزی پیش می‌آمد، کار به تیراندازی می‌کشید. خلاصه بعد از حدود یک ساعت و نیم آمدند و وحشت زده بودند. لوسین جورج گفت دیگر مصطفی را جایی نمی‌برم.

آنها به عنوان خبرنگار درخواست کرده بودند که با افسر ارشد صحبت کنند. دکتر چمران نیز به عنوان خبرنگار از او سئوالاتی پرسیده بود. افسر گفته بود که این سئوالات امنیتی و نظامی هستند، نپرس! چمران ساکت شده بود. دوباره بعد از چند سوال همان سئوال را تکرار کرده بود. گویا افسر اسرائیلی عصبانی می‌شود و می‌گوید مگر نگفتم از این چیزها سئوال نکن. این سئوالات امنیتی هستند. لوسین جورج به شدت می‌ترسد و مصاحبه را تمام می‌کند و با نگرانی سوال ماشین می‌شوند و برمی‌گردند.

این مصاحبه توسط گروه تاریخ شفاهی موسسه امام موسی صدر انجام شده و ایران اکونومیست در ایام باقی مانده تا روز قدس به باز نشر آن پرداخته است.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: روز قدس ، اسراییل ، شهید چمران ، امام موسی صدر

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: روز قدس اسراییل شهید چمران امام موسی صدر عنوان خبرنگار کارت خبرنگاری شهید چمران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۵۷۴۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از تخته‌ سیاه به پرده نقره‌ای؛ بازیگرانی که معلم بودند

«بازیگری همان معلمی است با این تفاوت که تخته معلمی، سیاه است و تخته بازیگری، سفید». این جمله را سیدجواد هاشمی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته است. بازیگری که احتمالا بیشتر از بقیه می‌دانیم و خبر داریم که معلم است و سال‌هاست در استخدام آموزش و پرورش. کسی که حتی در همین مصاحبه می‌گوید که هنرپیشه نیست و معلم است و حتی احسان علیخانی و فرزاد جمشیدی روزی شاگردهایش بوده‌اند.

به گزارش ایرنا، علاوه بر او، بازیگران دیگری هم هستند که نمی‌دانیم پیش از آن‌که بازیگری پیشه کنند، معلم بوده‌اند. بعضی نیز مانند هاشمی، همچنان معلم‌اند و از تدریس لذت می‌برند. سینمای ایران از این دست معلم‌ها هم کم نداشته؛ از آن معلم‌هایی که سر کلاس، نصف بیشتر زنگ را به سوالات شاگردانشان درباره فیلم‌هایی که بازی می‌کنند، جواب داده‌اند. همان‌هایی که امروز سینما بیشتر از هر زمان دیگری باید به احترامشان بایستد و تمام قد به آن‌ها تبریک بگوید.

وقتی احسان علیخانی هم شاگرد ِجواد هاشمی بود

احتمالا بسیار تعجب‌برانگیز باشد شنیدن اینکه سیدجواد هاشمی؛ بازیگری که اکثر نقش‌هایش با جبهه و جنگ و شهادت عجین شده، ۲۹ سال است که معلم آموزش و پرورش است و به جز انگلیسی، ریاضی و فیزیک، همه چیز تدریس کرده است. هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس می‌کرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه می‌گرفتند.

البته که او در مصاحبه‌ای گفته بود که تعلیقش کردند، اما چون برای پول هیچ وقت درس نداده، بیشتر شاگردانی که وارد این حوزه کرده، برایش اهمیت دارند. او گفته است: شاید کسی باور نکند فرزاد جمشیدی، احسان علیخانی، امیرحسین مدرس در رده مجری‌گری، حسین هوشیار، ابوالفضل بختیاری در مداحی، شاگرد‌های من بودند.

شاید کسی باورش نشود شهناز حقیقی، امیر بکان، علی تفرشی و علی لهراسبی در حوزه موسیقی، علی سلیمانی، عباس غزالی و خیلی از بازیگر‌های اصلی تئاتر یا بر و بچه‌هایی که الان تهیه‌کننده‌های اصلی برنامه‌های تلویزیونی هستند، محمد هاشمی اصل و قنبری شاگرد‌های من بودند و من برای همه آن‌ها خوشحالم که بهتر از من شدند.

هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس می‌کرده و آن‌قدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه می‌گرفتند. در کانون حر به بچه‌های جوادیه و نازی‌آباد درس می‌داده و کلاس‌هایی برگزار می‌کرده که خروجی آن‌ها بیشتر هم مداح بودند.

حتی گلزار هم معلم بوده؛ آن هم معلم دینی!

پیش از ماه عسل ۹۷ و گفت‌وگوی احسان علیخانی با او به طور رسمی و خبری کسی نمی‌دانست محمدرضا گلزار هم معلم بوده باشد. او در آن مصاحبه گفت که عربی و معارف کنکور درس می‌داده و همین تعجب طرفداران او را بیشتر هم کرد. چون همزمان با تدریس، بازیگری هم می‌کردم برای بچه‌ها جالب بود که معلم‌شان را مثلا روز‌ها سر کلاس و شب‌ها در تلویزیون ببینند.

گلزار که نقش شاخصی به عنوان معلم در سینمای ایران نداشته، اما در آن مصاحبه گفت که بچه درس خوان بوده و عربی کنکورش را ۱۰۰ درصد جواب داده بود. همین باعث شده بود او پیشه معلمی را تجربه کند و سه سال عربی و معارف درس بدهد.

شاید تنها جایی که طرفداران گلزار او را در محیط دانشگاه دیده باشند شام آخر فریدون جیرانی و سلام بمبئی قربان محمدپور بوده که در هر دو دانشجو بود. گلزار در آن مصاحبه گفت که رتبه ۵ کنکور هم بوده و همه این‌ها ناگفته‌های جالبی را درباره این بازیگر پر طرفدار و ابعاد دیگری از زندگی شخصی او علنی کرد.

مهران رجبی؛ بازیگر شوخ و معلمی جدی

مهران رجبی هم مانند سیدجواد هاشمی از معلم بودن خود زیاد صحبت کرده. او با آن‌که ۲۰ سال سابقه تدریس دارد، اما معلمی را رها کرده و به بازیگری روی آورده. جالب آن‌که ورودش به بازیگری هم با بچه‌های مدرسه همت بوده و نقش معلمی را ایفا کرده که هنوز در خاطر بسیاری از ما مانده است.

رجبی برخلاف ظاهر شوخ و خندانی که دارد از خاطرات سر کلاس و اخلاق جدی‌اش می‌گوید: من سر کلاس‌ها با متعلمین و هنرجو‌ها جدی بودم، نه این که بخواهم برخورد جدی و خشک با آن‌ها داشته باشم، اما به هر حال اقتضای کلاس درس شوخی و خنده نیست و من هم زمانی که سر کلاس بودم در جایگاه یک معلم قرار داشتم نه یک بازیگر که قرار است مثلا یک نقش کمدی را بازی کند.

او هم همچون بقیه بازیگرانی که معلم هم بودند، با چالش سوالات بچه‌ها سر کلاس درباره بازیگری او مواجه بوده و می‌گوید: یادم می‌آید، چون همزمان با تدریس، بازیگری هم می‌کردم برای بچه‌ها جالب بود که معلم‌شان را مثلا روز‌ها سر کلاس درس و شب‌ها در تلویزیون ببینند.

از تدریس در روستا تا «ورود آقایان ممنوع» به روایت زهره حمیدی

دو سال تدریس و معلم دو مقطع متفاوت بودن کافی است تا او را بازیگری بدانیم که پیش از آن‌که پایش به دنیای سینما و بازی جلوی دوربین باز شده باشد، تجربه دنیای متفاوت کلاس درس را در کارنامه‌اش داشته است. زهره حمیدی بازیگری است که اتفاقا جلوی دوربین نیز تجربه معلمی را داشته و در ورود آقایان ممنوع هم نقش یک معلم ریاضی را ایفا می‌کرد.

حمیدی می‌گوید: من در سال‌های ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم. آن زمان در در روستا بودیم و من هم مربی مهد کودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بی‌سوادی» به زنان و دختران جوان درس می‌دادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل می‌کردم و هم‌زمان درس هم می‌دادم.

حمیدی البته از آن مادرانی بوده که خیلی زود ازدواج کرده و بعد طعم مادر شدن را چشیده بودند و همین باعث شده بود که هم تحصیل کند، هم مادری و هم بچه هایش را هنگام تدریس با خودش به مهدکودک ببرد. او می‌گوید تدریس در مهدکودک را هم انتخاب کرده است.

او بعدتر که تدریس را تجربه کرد، به دختران جوان هم درس داد و از تاثیر تجربه تدریس در بازیگری اینطور می‌گوید: خیلی از بازیگران ما قبلا شغل معلمی را دنبال کرده‌اند. معلم بودن دنیای جذابی دارد و تجربه شناخت انسان‌ها را فراهم می‌کند؛ تجربه‌ای که به کار بازیگر هم می‌آید. از جمله خود من که در مقطع معلم بودنم با پدر‌ها و مادر‌ها و دانش آموزان زیادی سروکار داشتم و خواسته یا ناخواسته به کاراکتر‌ها دقت می‌کردم.

انتخاب سخت مهوش وقاری میان بازیگری و معلمی

وقاری و همسر مرحومش برعکس بسیاری از زوج‌های بازیگر، به جای آن‌که پشت صحنه یا در آفیش‌های فیلمبرداری با هم آشنا شده باشند، در اداره کل تربیت معلم با هم آشنا شدند و بعد ازدواج کردند. دو بازیگر با عقبه معلمی که هر دو هم بازنشسته آموزش و پرورش هستند. البته وقاری در مصاحبه هایش گفته که علیرغم عشق و علاقه‌ای که به تدریس داشته، زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده است.

او از ارتباط جالب بین هنر تصویر و تدریس و درک بچه‌ها از این مساله می‌گوید: من در آن زمان به عنوان بازیگر در خانه شاگرد‌ها هم حضور داشتم و همین باعث شده بود که با من احساس نزدیک‌تری داشته باشند. گاهی هم بسیاری از بچه‌ها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درس‌ها را به خوبی می‌خواندند، چون فکر می‌کردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آن‌ها می‌گویم. بچه‌ها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درس‌ها را به خوبی می‌خواندند، چون فکر می‌کردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آن‌ها می‌گویم.

هرچند که او طی اتفاقی که نطفه آن به بازیگر بودن او برمی‌گردد، با مدیر مدرسه به مشکل می‌خورد و از او خواسته می‌شود یا بازیگری را کنار بگذارد و در آن مدرسه بماند یا از آن مدرسه برود. او نیز حالا از آن اتفاق به عنوان اعتراضی یاد می‌کند که در مقابل این خواسته انجام داد و خود را بازنشسته کرد.

او در این‌باره گفته: کار معلمی را دوست داشتم مثل بازیگری؛ چون آنجا ارتباط با بچه‌ها را به همراه داشت و آدمی را زنده نگه می‌داشت و در کار بازیگری هم این ارتباط و تعامل با مردم برقرار است. دوست داشتم همچنان معلم باشم، در راهنمایی و دبیرستان تدریس می‌کردم، اما به هر طریقی این ناراحتی و اتفاق باعث شد، بازنشسته شوم.

وقاری بیش از همه بازیگرانی که گفتیم در فیلم‌ها معلم بوده است. از، به من بگویید چه کنم و یک سوال و هزار جواب تا زیر پوست شهر و مدرسه مادربزرگ‌ها که در آن ناظم بود.

او که دو سالی می‌شود همسرش محسن قاضی‌مرادی را از دست داده، از مدرسه مادربزرگ‌ها به عنوان سریالی یاد می‌کند که بیش از همه کار‌ها او را یاد دوران معلمی خودش انداخته و گفته: این سریال مرا یاد آن دوران انداخت که سر امتحان‌ها به جای اینکه سختگیری کنیم به مادربزرگ‌ها کمک هم می‌کردیم، چون می‌دانستیم آن خانم نوه دارد و وقتِ درس خواندن آن‌طور که باید و شاید را ندارد.

پاسخ به کنجکاوی بچه‌ها به شرط درس خواندن

برخلاف سیدجوادهاشمی که همه چیز به جز ریاضی تدریس کرده، سیروس همتی از آن دست بازیگران این لیست است که اختصاصا دبیر ریاضی بوده و هست. او خودش در این‌باره می‌گوید که توانسته سختی ریاضی را به کمک بازیگری، با هنر ترکیب و برای بچه‌ها آسان کند. من سر کلاس لذت می‌برم که دانش‌آموزانم چیز‌هایی درباره بازیگری از من می‌پرسند و من می‌گویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگری‌شان پاسخ می‌دهم.

او که در فیلم فرار از اردو نقش یک مربی را ایفا کرده و درباره تاثیر بازیگری روی تدریس می‌گوید: با استفاده از بازیگری تاثیر بیشتری در کلاس‌های درسی داشتم و به خاطر این حرفه است که می‌دانم در کجای کلاس قرار بگیرم، از چه لحنی استفاده کنم و چگونه رفتار کنم.

او هم مثل باقی بازیگرانی که معلم هستند یا زمانی معلم بوده اند از سوالات بی امان شاگردانش درباره بازیگری در امان نیست و وقتی از او سوال شده که بچه‌ها از تو نمی‌خواهند تا آن‌ها را به این حرفه معرفی کنی گفته: من سر کلاس لذت می‌برم که دانش آموزانم چیز‌هایی درباره بازیگری از من می‌پرسند و من می‌گویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگری شان پاسخ می‌دهم.

او حتی فیلمنامه یکی از مهم‌ترین آثاری که نوشته یعنی کن پامنار را با موضوع زنی معلم نوشته که تلاش می‌کند از آبروی خود در برابر دزدان دفاع کند. چند روز پیش هم خبری اعلام شد که او قرار است برنامه‌ای مرتبط با دغدغه‌های معلمان به نام استودیو معلم را اجرا کند که از شبکه آموزش پخش می‌شود. جالب است که در این برنامه و در یک آیتم فیلم‌های سینمایی ایران و جهان که درباره معلمان است مورد بررسی قرار می‌گیرد و عجین شدن سینما و تدریس دیگر نه فقط برای خود همتی بلکه برای مخاطبان نیز مسجل می‌شود.

دیگر خبرها

  • فراخوان پویش سراسری «وعده صادق»
  • راز ماندگاری پیکه در فوتبال؛ عشق به بارسا!
  • خودداری انریکه از مصاحبه به‌خاطر شال دورتموند!
  • تعیین تکلیف اردوگاه دانش‌آموزی شهید چمران پس از ۱۸ سال
  • اصلاح کشور از مسیر مدرسه می‌گذرد
  • مصاحبه جنجالی هاشمی‌نسب درتبریز علیه پرسپولیس
  • دو عضو هیات ‌علمی‌ دانشگاه شهید چمران اهواز در جمع استادان نمونه کشوری
  • اقدامات خشن دولت آمریکا برای خفه کردن گفتمان آکادمیک در مورد حقوق بشر است
  • ببینید/ ماجرای پلاک آویخته بر گردن شمسایی چه بود؟
  • از تخته‌ سیاه به پرده نقره‌ای؛ بازیگرانی که معلم بودند